۱۱- اخباری كه در ذمّ تصوّف از معصومین علیهم السّلام روایت شده چگونه است؟

 

 اخبار در ذمّ تصوّف زیاد ذكر شده، از قبیل حدیثی كه منسوب است به حضرت رضا (ع) كه فرمود: مَنْ ذُكِرَ عِنْدَهُ الصّوفیةُ وَ لَمْ ینْكِرْهُم بِلِسانِهِ و قَلْبِهِ فَلَیسَ مِنّا وَ مَنْ اَنْكَرَهُم فَكَاَنَّما جاهَدَ الْكُفّارَ بَینَ یدَی رَسولِ اللّهِ - صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ.(۷۶) و حدیث منسوب به حضرت صادق - علیه السّلام - كه در حدیقة الشّیعة ذكر شده كه خدمت حضرت عرض شد: قَدْ ظَهَرَ فی هذالزَّمانِ قَوْمٌ یقالُ لَهُم الصّوفیةُ فَما تَقولُ فیهم؟ فَاَجابَ - علیه السّلام - اِنّهُم اَعْدائِنا فَمَنْ مالَ اِلَیهِم فَهُوَ مِنْهُم وَ یحْشُرُ مَعَهُم تا آخر.(۷۷)

 و حدیث منسوب به ابي‏ذر از پیغمبر اكرم (ص) كه فرموده: یا اباذر، یكونُ فِی آخِرالزّمان قَوْمٌ یلْبِسُونَ الصّوفَ فِی صَیفِهم وَ شِتائِهِم یرُونَ الْفَضْلَ بِذلِكَ عَلی غَیرِهِم اُولئكَ یلْعَنُهُم مَلائكَةُ السّمواتِ و الارضِ(۷۸) و امثال اینها كه در بعض كتب مذكور است. ولی در اینجا خوب است كسی كه حقیقةً در صدد فهم مطلب و جستجوی حقیقت است كنجكاوی بیشتری كند و غور در اطراف این مطلب بنماید كه در شبهه یا خطا واقع نشود، چون برای فهم اخبار و پی بردن به صحّت و سُقم آنها لازم است:

 اولاً) محیط و زمان و منظور و مقصود را باید در نظر گرفت؛

 ثانیاً) جستجو كرد كه اگر اخباری معارض آنها باشد، اگر بتوان بین آنها جمع نموده بدان رفتار كرد و گرنه بادلّه تعادل و تراجیح كه در اصول مفصّلاً مذكور است رجوع شود و هر كدام مورد ترجیح قرار گیرد بدان عمل شود؛

 ثالثاً) دراین قبیل موارد كه مربوط به كفر وایمان است، احتیاط راباید رعایت كرد و به زودی حكم به كفر یا فسق یك دسته ننمود، چنانكه حدود نیز به شبهه مرتفع مي‏شود. و در این قبیل اخبار بر خلاف اخبار ادلّه سنن كه در آن تسامح مي‏شود باید دقت كامل كرد و تا یقین بدان پیدا نشود یاعملی كه دلیل قاطع بر ذمّ صاحب آن باشد دیده نشود، نباید حكم به كفر یا فسق نمود.

 رابعاً) باید تحقیق كرد و صفاتی را كه در اخبار مورد ذمّ قرار گرفته ملاك قرار داد كه در هر جا وجود داشت صاحب آن را ذم نمود.

 بنابراین به اخباری هم كه بر خلاف اخبار مذكوره بالا در مدح تصوّف رسیده و بزرگانی از علما مانند ابن ابی جمهور احساوی و غیره آن را نقل نموده‏اند بایدمراجعه نمود و روش احتیاط یا قانون تعادل وتراجیح را بكار بست؛ مانند حدیث منسوب به حضرت رسول (ص): مَنْ سَرَّهُ اَنْ یجْلِسَ مَعَ اللّه فَلْیجْلِسْ مَعَ اَهْلِ التَّصَوُّف(۷۹). و حدیث: لاتَطْعَنوا اَهْلَ التّصوفِ وَ الْخِرَقِ فَاِنَّ اخلاقَهُم اخلاقُ الانْبیاء و لباسَهُم لباسُ الانْبیاء(۸۰) و حدیث منسوب به حضرت امیرالمؤمنین (ع): التّصوّف اَرْبَعَةُ اَحْرُفٍ، تاءٌ و صادٌ و واوٌ و فاءٌ. التّاء: تركٌ و توبةٌ و تُقی؛ و الصّادٌ: صبرٌ و صِدٌْ و صَفاءٌ؛ و الواو: وردٌ و وُدٌّ و وَفاءٌ؛ و الفاء: فردٌ و فقرٌ و فناءٌ.(۸۱) وغیر اینها از اخبار كه در كتب مُجلی و غوالی اللّئالی تألیف عالم جلیل محمّدبن علی بن ابراهیم بن ابی جمهور احساوی(۸۲) از علمای بزرگ شیعه در قرن نهم هجری مفصلاً مذكور است و جای تعجّب است كه یكی از مغرضین نوشته كه احادیث مدح صوفیه در سند بعض آنها ضعف است، ولی اخبار ذمّ را قطعی مي‏داند؛ در صورتی كه بر فرض صحّت مربوط به كسانی از اهل سنّت است كه خود را صوفی نامیده‏اند ولی ایشان تعمیم به صوفیه شیعه داده و خیالات خود را قطعی گرفته‏اند و این ماننداین است كه اخباری را كه از ائمّه اطهار - علیهم السّلام - در ذمّ علمای سنّی ذكر شده ما به شیعه هم تعمیم دهیم؛ در صورتی كه خلاف است و علمای حقیقی شیعه مورد مدح ائمّه - علیهم السّلام - بوده‏اند و آنچه ذمّی از ائمّه هدی - علیهم السّلام - درباره علما و صوفیه رسیده مربوط به اهل سنّت است.

 و شهید اول در كتاب وقف دروس مي‏فرماید: الصّوفیونَ المُشْتَغلون بِالعبادةِ و المُعرِضوُنَ عَنِ الدّنیا.(۸۳) و در كتاب كشف الغطاء تألیف مرحوم شیخ جعفر كبیر كاشف الغطاء در كتاب وقف مي‏نویسد: وَ لَوْ وَقَفَ عَلَی الصّوفیة و كان عارفاً وَرَعاً نَزَلَ عَلَی الْمُعْرِضینَ عَنِ الدُّنیا المَشغولینَ بالعِبادة.(۸۴)

 عبارت این دو فقیه جلیل دلالت بر تایید و تصحیح اصل تصوّف دارد؛ زیرا اگر تصوّف را جزء مذاهب فاسده و باطله مي‏دانستند قائل به بطلان وقف بر آنها از غیر صاحبان آن مذهب مي‏شدند. نهایت آنكه این قید را نموده‏اند تا دیگران كه در حقیقت متشبّه بدانها هستند خارج شوند و حتّی در كشف الغطاء بعداً مي‏فرماید: وَ رُبَّما یدْخُلُ بِتَعْمیم الْعُلَماء فِی هذا الایامِ اَهْلُ الطّریقةِ الباطلة(۸۵)، كه از عبارت به مفهوم وصف معلوم مي‏شود كه شیخ قائل به وجود طریقت حقّه هم در اهل تصوّف بوده است.

 از مولانا مجلسی دوم نیز مكتوبی درجواب سؤال یكی از افاضل كه درباره حكا و فقها و اخباریین و صوفیه سؤال نموده نقل شده كه درآن به صحّت و حقانیت تصوّف در شیعه تصریح شده و آن مكتوب در كتاب ریاض السّیاحة تألیف مرحوم حاج میرزا زین‏العابدین شیروانی در حالات مرحوم مجلسی - اعلی اللّه مقامه - و در كتاب وقایع الایام فی تتمّة محرّم الحرام تألیف حاج ملاعلی واعظ تبریزی ذكر شده است. اخبار دیگر نیز از ائمّه معصومین - علیهم السّلام - و عبارات دیگر از علما ازاین قبیل زیاد است.

 دراین صورت كه دو قسم اخبار معارض یكدیگر مي‏بینیم بر فرض كه عمل به احتیاط نكنیم باید جمع كنیم؛ به این طریق كه اخبار مدح را درباره آن دسته از صوفیه كه دارای مذهب اثنی عشری هستند و مقید به احكام شرع مطهّر مي‏باشند و از همه جهت به پیروی از ائمّه اثنی عشر - علیهم السّلام - افتخار مي‏كنند بگوییم. و اخبار ذمّ را بر كسانی كه دعوی تصوّف نموده ولی در مذهب از ائمّه - علیهم السّلام - پیروی نمي‏كنند و دیگران را هم در ردیف آنان و دارای مقامات معنوی مي‏دانند یا كسانی كه مقید به آداب شرع مطهّر نیستند حمل كنیم. و اگر این دو دسته اخبار از حیث صحّت و ضعف در ردیف یكدیگر نیستند باید به قانون تعادل و تراجیح رجوع نموده و هر كدام صحیح‏تر به نظر رسید آن را بكار بندیم؛ بلكه چون مربوط به امور اعتقادی است باید رعایت احتیاط نمود و تا یقین حاصل نگردد نباید حكم به كفر و به فسق كرد، بلكه باید عمل به ظاهر نمود. و اگر عقیده یا عملی مخالف شرع مطهّر و مذهب حقّ جعفری مشاهده نمودیم، صاحبش را به واسطه آن عقیده یا عمل ذمّ كنیم، نه به صرف داشتن نامی كه به نظر ما خوش‏ایند نباشد. و باضافه بر فرض صحّت آن اخبار، واضح است مراد كسانی هستند كه نام تصوّف بر خود نهاده و دشمنی اهل بیت را هم دارند كه تصریح به آن هم شده و یا اگر ادّعای دوستی مي‏كنند از نظر انتساب ظاهری اهل بیت به مقام رسالت است و آنها را برتر از صحابه یا سایر تابعین نمي‏دانند، بلكه در ردیف آنها قرار داده و دیگران را هم در همان مرتبه آنها دوست دارند.

 ودر احكام نیز به فقه اهل بیت عمل نمي‏كنند و فقه دیگران را گرفته‏اند و البتّه هر كه ولایت اهل بیت و ائمّه اثنی عشر - علیهم السّلام - را دارا نباشد، یا دیگران را در مقام معنویت و ولایت با آنها شریك بداند، اهل نجات نیست: گو زاهد زمانه و گو شیخ راه باش!

 ولی كسانی كه به حبّ و ولایت اهل بیت - علیهم السّلام - افتخار نمایند از آن دسته محسوب نیستند، هر چند نام صوفی بر خود گذارند؛ زیرا تنها لفظ موجب فسق یا كفر نیست. چنانكه تنها لفظ شیعه یا مؤمن بدون عمل، باعث افتخار یا نجات نمي‏شود. «میم و واو و میم و نون تشریف نیست»، چنانكه لفظ مجتهد هم در زمان ائمّه هدی - علیهم السّلام - در شیعه نبوده و اختصاص به اهل سنّت داشته و حتّی علمای اهل سنّت به واسطه دادن فتواهای مختلف مورد ایراد ائمّه - علیهم السّلام - بودند كه در نهج‏البلاغه هم خطبه‏ای در این باب مذكور است و ذمّ بسیاری برای آنها و همچنین برای عالم بی عمل رسیده. و البتّه كسانی كه مورد ذمّ و ایراد ائمّه - علیهم‏السّلام - واقع شده‏اند علمای اهل سنّت و مجتهدین آنها یا علمای بي‏عمل كه باعث بدنامی وننگ جامعه روحانیت مي‏باشند بوده‏اند كه بدون تمسّك به اهل بیت به رای و قیاس عمل مي‏كردند و اجتهاد مي‏نمودند، ولی علمای شیعه و فقهای مذهب جعفری كه متمسّك به حبل ولایت ائمّه معصومین - علیهم‏السّلام - بوده و مي‏باشند و در اجتهاد خود رجوع به اخبار اهل بیت نموده و قوه قدسیه را نیز در فتوی مناط مي‏دانند و به علم خویش عمل مي‏كنند، مشمول اخبار ذمّ نیستند؛ چون سرمایه واقعی را كه حبّ اهل بیت است دارا مي‏باشند و به علم خود نیز عمل مي‏كنند.

 همچنین اخباری كه در ذمّ تصوّف رسیده مناط همان تصوّفی است كه در میان اهل سنّت بوده و خود را در مقابل ائمّه اطهار - علیهم السّلام - و اهل بیت قرار مي‏دادند، نه كسانی كه اساس و راه رسیدن به كمالات روحی را دوستی و پیروی و ولایت ائمّه اثنی عشر (ع) دانسته مراقبت كامل در اعمال شرع را لازم مي‏دانند و طبق دستور ائمّه هدی (ع) عمل مي‏كنند. و حدیث منقول از ابي‏ذر هم اصلاً مربوط به تصوّف نیست، بلكه درباره كسانی است كه لباس پشم پوشیده و آن را باعث بزرگی خود مي‏دانند و بدان افتخار مي‏كنند، وگرنه امروز پشم پوشیدن در میان همه طبقات حتّی علما معمول است و لباس پشمی گران‏تر از نخی است و بعضی هم بدان افتخار مي‏كنند و آن را دلیل برتری خود بردیگران مي‏دانند و این مربوط به امر مذهب نیست.

 چون منظور تذكّر و رفع شبهه است به همین قدر اكتفا و از تفصیل زیادتر خودداری مي‏شود. امید است همین كه ذكر شد، برای اشخاص منصف و متدین و متدبّر وسیله‏ای برای تحقیق و دقّت واقع گردد.

 

 

۷۶) كسی كه از صوفیه نزد او نام برده شود و آنان را به زبان ودل انكار و ردّ نكند از ما نیست وهر كه آنها را ردّ كند، ماننداین است كه با كفار بین دو دست پیغمبر خدا جهاد نموده است.

۷۷) در این زمان دسته‏ای پیدا شده كه آنها را صوفیه مي‏گویند. درباره آنها چه مي‏فرمایید؟ فرمود: آنها دشمنان ما هستند هر كس به طرف آنها میل كند از آنهاست و با آنها حشر خواهد شد، الی آخر.

۷۸) ای ابوذر، در آخرالزّمان جمعی پیدا خواهند شد كه در تابستان و زمستان لباس پشم بپوشند و آن را سبب برتری خود بر دیگران دانند؛ آنانند كه فرشتگان آسمان و زمین بر آنها لعنت مي‏فرستند.

۷۹) در كتاب بشارت المصطفی لشیعة المرتضی ذكر شده است. یعنی: كسی كه از همنشینی با خدا خوشحال مي‏شود باید بااهل تصوّف همنشینی كند.

۸۰) بر اهل تصوّف و صاحبان خرقه طعن نزنید كه اخلاقشان اخلاق پیمبران و لباسشان لباس پیمبران است.

۸۱) تصوّف چهار حرف است: تاء و صاد و واو و فاء. تاء: ترك دنیا و توبه و پرهیزكاری است؛ و صاد: صبر و راستی و صفای دل است؛ و واو: دوستی و توجّه به ورد و دعا و وفای به عهد است؛ و فاء: تنها بودن از خلق و فقر الی اللّه و نیستی و فانی شدن از انانیت است.

۸۲) در مجالس المؤمنین لحسا با لام و در رجال مامقاني‏حسا و لقب ابن ابی جمهور را الحساوی به فتح «حء» در باب القاب ذكر كرده است. ولی همه اینها یكی است و اختلاف در تلفظ به واسطه اختلاف لهجه‏ها است و احساء با «الف» در اوّل و همزه در آخر قسمتی است در ساحل خلیج فارس از جنوب كویت تا حدود قطر و عمان.

۸۳) صوفیان كسانی هستند كه پیوسته به عبادت خدا مشغول و از دنیا رو گردانند.

۸۴) اگر بر صوفیه وقف كند و عارف پرهیزكار باشد بر كسانی كه از دنیا اعراض نموده و به عبادت خدا مشغولند، اطلاق مي‏شود و فرود مي‏اید.

۸۵) بسا هست‏ كه ‏به ‏واسطه ‏تعمیم ‏دادن ‏علما در این ‏اوقات، اهل ‏طریقت ‏باطله ‏هم ‏داخل ‏مي‌‏شود.

 

 

نقل از رساله رفع شبهات، تألیف: حضرت آقای حاج سلطانحسین تابنده رضاعلیشاه ثانی قدس سرّه سبحانی، چاپ پنجم، تهران، انتشارات حقیقت، ۱۳۷۷.

 

              

صفحه اصلي - سلسله اولياء - كتب عرفاني - پند صالح - تصاوير - بيانيه‌ها - پيوند - جستجو - يادبود - مكاتبه - نقشه سايت - اعلانات

استفاده و كپی برداری از منابع، مطالب، محتوی و شكل این سایت با رعایت امانت و درستی آزاد است.

تصوف ايران ۱۳۸۵

Home - Mystics Order - Mystical Books - Salih's Advice - Pictures - Declarations - Links - Search - Guestbook - Correspondence - Site Map - Announcements

Use of the form and content of this site is free, but subject to honesty.

Sufism.ir 2007